به گزارش صبح نو، ریشهشناسی و روندشناسی انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ ما را به این مهم رهنمون میسازد که مردم وقتی از عملکرد قوه مجریه ناراضی باشند و از سستی و ناکارآمدی دولت احساس ناراحتی کنند، این اعتراضشان را در پای صندوقهای رأی مطرح میکنند. در همین راستا، در تحلیل انتخابات۱۴۰۰ به سراغ ناصر ایمانی رفتیم.
تحلیل جنابعالی از فضای حاکم بر انتخابات۱۴۰۰ چیست و فکر میکنید که پیام این انتخابات چه بود؟
به نظر من، پیام اصلی این انتخابات این بود که مردم از ناکارآمدیها و سستی دولت احساس خستگی و سردرگمی کرده و فکر میکردند با دولت مشابه دولت قبلی نمیتوان کشور را به پیش برد؛ بنابراین به کسی رأی دادند که احساس میکردند کارآمدی او، توانمندی، انگیزهها و هماهنگیاش با مجموعه نظام بیش از کاندیداهای دیگر است؛ بنابراین به آقای رئیسی رأی دادند.
عملکرد اصلاحطلبان را در این انتخابات با توجه به کارنامه هشت سال دولت روحانی چگونه دیدید؟ به نظر شما اصلاحطلبان چه مسیری را پیش روی خودشان خواهند داشت؟
درباره اینکه عملکرد آنها چه بود مطلب مهمی که وجود داشت این بود که اصلاحطلبان از پذیرش مسوولیت اقدامات خودشان در پشتیبانی از دولت سابق و همانطور بیلانی که دولت سابق داشت از این موضوع طفره رفتند و مسوولیتهای دولت خودشان را در هشت سال گذشته که کشور را بهلحاظ اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجه به این وضع رساندند نپذیرفتند. اصلاحطلبان نسبتبه فردی که بعدا رییسجمهور شد و آنها میدانستند که این فرد کارآمدیاش بیشتر از رییس دولت سابق است، اقدامات تخریبی انجام دادند که این هم خیلی محل تامل و تاسف بود. برخی از اصلاحطلبان هم از فردی درواقع حمایت کردند که میدانستند توانایی کافی برای اداره کشور ندارد و صرفا بهدلیل آنکه این فرد وجهه اصلاحطلبی داشت از او حمایت کردند. درواقع منافع حزبی و جناحی را به منافع ملی ترجیح دادند اما اینکه اصلاحطلبان چه خواهند کرد باید بگویم که اصلاحطلبان الان در شرایطی هستند که اصلا وضعیت مناسبی نیست.
افکارعمومی غالبا بهدلیل عملکرد دولت قبلی اصلاحطلبان چندان با آنها همراه نیست و وضعیت مناسبی ندارند.
افکارعمومی عمدتا بهدلیل عملکرد دولت موردحمایت اصلاحطلبان، چندان با آنها همراه نیست. اقداماتی که الان دارند میکنند درجهت تخریب دولت فعلی است؛ این به این معنا نیست که این دولت بدون انتقاد است، برای هر دولتی میتوان انتقادات زیادی در نظر گرفت اما باید ببینیم دولتی را که آقای رئیسی درمجموع تحویل گرفت در چه شرایطی بود و انتقادات خودمان را متناسب با شرایط جاری کشور در نظر بگیریم. متاسفانه اصلاحطلبان تصور میکنند که با تخریب دولت میتوانند خودشان را در افکارعمومی محبوب کنند و با چهره همواره منتقد، خودشان را محبوب افکارعمومی سازند و از همین افعال استفاده میکنند برای مطرح کردن خودشان در پوشاندن اشتباهات فاجعهباری که در دولت موردحمایت خودشان داشتند.
عملکرد اصولگراها را در انتخابات گذشته چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
اصولگرایان شانسی که آوردند این بود که فردی کاندیدا شد یعنی آقای رئیسی که مورداتفاق اغلب اصولگرایان بود و اگر ایشان مورداتفاق نبود، معلوم نبود که مساله وحدت بین اصولگرایان چه مسیری را پیش میگرفت. اصولگرایان در نبود آقای رئیسی مسیر سختی برای وحدت داشتند. این امتیاز را درواقع به دست آوردند و با کاندیداتوری آقای رئیسی اختلافات کنار گذاشته شد، از آقای رئیسی حمایت کردند و ایشان هم رییسجمهور شد. نمیتوان باقاطعیت گفت که بهخاطر حمایت اصولگرایان، آقای رئیسی رییسجمهور شد. مردم آقای رئیسی را بهخاطر آقای رئیسی بودنش و همینطور عبور از گذشته ترجیح دادند، نه صرفا بهخاطر اینکه اصولگرایان از وی حمایت کردند.
به نظر شما، مهمترین چالشهای پیش روی اصولگرایان در دولت چهارساله آقای رئیسی چه میتواند باشد؟
درواقع اصولگرایان مشیای را که باید در مقابل دولت آقای رئیسی پیش بگیرند این است که این دولت فارغ از انگیزههای ملی و انگیزههای خوبی که دارد، با مشی همکاری، همینطور انتقادهای منصفانه و همراه با پیشنهادات با این دولت مواجه شوند؛ به معنای دیگر، اگر بخواهند خطمشی را پیشه کنند که صرفا تاییدکننده همه اقدامات دولت باشند، این کار صحیحی نیست. از طرف دیگر، سهمخواهی از این دولت هم به هر شکل امر پسندیدهای برای دوستان اصولگرا نیست و درواقع آنها هم بعدها متهم خواهند شد که بهطور یکجانبه و چشمبسته از این دولت حمایت کردند.
تحلیل شما از علت کاهش مشارکت در انتخابات۱۴۰۰ چیست؟
ما آمارهایی را در وقت انتخابات از وضعیت افکار عمومی داشتیم اما حتی اگر آن آمارها هم نبود، اجمالا میشد بهطور میدانی تحلیلی را ارائه داد که چرا مردم از این انتخابات استقبال نکردند. عمده دلیل، مساله ناامیدی مردم از شرایط موجود کشور و ناامیدی مردم از ناکارآمدی مجموعه دستگاههای حکومتی بالاخص دولت بود و مساله تحریمهای شدید خارجی، وضعیت معیشتی مردم و مسائلی مانند این. دلایل دیگری هم به نظر من ممکن است ارائه شود اما دلایل اصلی نیستند. دلایل اصلی این امر فقط ناامیدی و سرخوردگی مردم از شرایط کشور بود. عمده تقصیر هم قاعدتا بر گردن قوه مجریه است. قوه مجریه، کشور را بهگونهای اداره کرد که موقعیت بسیار سختی بر معیشت مردم حاکم شد.